به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایسنا، گرچه این مسائل برای مردم تازگی نداشته و از چند سال گذشته به اینسو، دشواریهای تأمین معاش مردم که ناشی از وضعیت نامتوازن اقتصادی است، مهمترین دغدغه جامعه ایرانی را شکل داده است، هرچند شرایط حاضر برای دلالان، صاحبان سرمایه و همچنین سوداگران و تروریستهای اقتصادی چندان تفاوتی ندارد و این اقشار و خانوادههای کمدرآمد هستند که هر چه میگذرد بیشتر آسیبدیده میشوند.
کاسب یکی از محلات استان بوشهر نیز در همین خصوص میگوید: «وضعیت معیشت مردم در همه اقشار از خیلی وقت پیش بد شده و روزبهروز هم بدتر میشود و چیز جدیدی نیست. تا یکی دو سال پیش قیمتها نصف بود ولی الآن همهچیز سه برابر شده که باعث پایین آمدن قدرت خرید مردم شده است.
وی ادامه داد: ما تا دو سه سال پیش هر وقت میوه برای فروش میآوردیم سریع فروش میرفت اما الان اگر دو سه جعبه میوه بیاوریم، نهایتاً سه مشتری بیشتر ندارد. بیشتر مشتریهای ما کارمند هستند که گرفتاریهای مالی زیادی دارند و چون دستشان تنگ است، اکثراً قرضی خرید میکنند.»
مریم یک زن خانهدار است که در خصوص شرایط اقتصادی خانوادهاش میگوید: «ما در ماه فقط میتوانیم یکبار و بهاندازه یک کیلو گوشت بخریم که آنهم خودم و شوهرم نمیخوریم و فقط بچهها هرکدام میتوانند چندتکه کوچک سهم داشته باشند. مگر حقوق بازنشستگی چقدر است که با این هزینههای سنگین زندگی بتواند کفاف مخارج یک خانواده شش نفره را بدهد؟»
مهدی نیز بیان میکند: «پدر و مادر من مدتها است که خیلی از اقلام و مواد غذایی را از لیست خریدشان کم یا بهکلی حذف کردهاند؛ مثلاً اگر تا یک سال پیش ماهی دو بار گوشت و مرغ میخریدند حالا دو ماهی یکبار میخرند و بیشتر در غذاها حبوبات و سبزیجات مصرف میکنیم یا مثلاً دو سال است که آجیل از سبد خریدمان حذفشده است.»
عباس که به گونه دیگری نیز این گرانیها را لمس کرده اذعان میکند: «من یک رستوران کوچک داشتم که با این وضعیت تورم مجبور شدم آن را تعطیل کنم؛ حالا من یک شغل دیگر داشتم که نان زن و بچهام را بدهم اما آن چندنفری که در رستوران کار میکردند بیکار شدند.»
احمد که از راه تدریس خصوصی روزگار میگذراند هم بینصیب نمانده است: «من هرروز مسافت عالیشهر تا محل کارم که در منطقه "بهمنی" قرار دارد را باید طی کنم؛ قبلاً ماهی ۶۰۰ هزار تومان پول بنزین میدادم اما حالا باید ماهی یکمیلیون و ۸۰۰ تومان بدهم که همین باعث میشود بسیاری از مایحتاج و نیازهایم را از خریدهای ماهیانه حذف کنم.»
او ادامه میدهد: «نمیدانم این وضعیت تا کجا میتواند دوام بیاورد اما اینطور که دارد پیش میرود فقط باید همینطور بدویم تا بتوانیم یکلقمهنان در بیاریم.»
سارا میگوید: «ژما تقریباً هر زمان مهمان ویژهای داشته باشیم میوه تهیه میکنیم یا هر وقت که میوه ارزان و مناسبی ببینیم، آنهم نه هر نوع میوهای، اما میدانم خانوادههایی هستند که همین را هم نمیتوانند بخرند.
علی هم دردمندانه شکوه میکند: «در شرایطی که تنها حقوق کارمندها چند درصدی بالابرده میشود پس ما بیچارهها که شغل و درآمد درستوحسابی نداریم و اجارهنشین هم هستیم باید چکار کنیم؟ بچهام امروز توی مدرسه دوستش بهش موز داده و آمده خانه برای موز گریه میکند... د.»پرسشم را برای شهروندی دیگر تکرار میکنم؛ حرفی میزند که مرا به تأمل بیشتر وا میدارد: "فکر نمیکنم وضعیت معیشت مردم خیلی بد باشد چون مردم اول برای هر چیز سروصدا میکنند و بعد خودشان را با شرایط وفق میدهند و همهچیز یادشان میرود. "
سید ابراهیم مساوات، دکترای جامعهشناسی در رابطه با تبعات رویدادهای اقتصادی چون تورم در جامعه بیان میکند: «این ماجرا را میتوان از زوایای مختلف بررسی کرد. ازجمله اینکه پیامدهای تورم بر زندگی اجتماعی انسانها، ترس و احساس اطمینان نداشتن آنان نسبت به آینده و شرایط جامعه است و این دلهره و نگرانی نسبت به اینکه فردا قرار است چه اتفاقی رخ دهد و آیندهی شغلی و زندگی فرد چه خواهد شد، وجود دارد.»
این مدرس دانشگاه میافزاید: «مورد بعد این است که مقولههای سرمایه اجتماعی مثل اعتماد، مشارکت افراد، برقراری ارتباطات مناسب و تعهد و مسئولیتپذیری در چنین جامعهای که تورم بیداد میکند، بهشدت کاهش مییابد.»
وی میافزاید: «مهمترین نکتهای که شاید در بسیاری از تحلیلها و مسائل مربوط به این قضیه به آن توجه نشده باشد، شاخص فلاکت است؛ شاخص فلاکت مجموعهای از نرخ تورم بهعلاوهی نرخ بیکاری است. بسیاری اوقات افزایش نرخ قیمتها، تأثیرات مستقیمی بر بیکاری میگذارند.
وی ادامه میدهد: اگر بیکاری در جامعه یک واحد افزایش یابد، جرم و جنایت دو برابر افزایش پیدا میکند و جالب است بدانید اگر تورم و بیکاری در کنار هم یک واحد افزایش پیدا کنند، میزان جنایت و جرم در جامعه ۴.۵ برابر میشود.»
نظر شما